مجلس میهمانی بود…
پیرمرد از جایش برخاست تا به بیرون برود…
اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را برعکس بر زمین نهاد…
و چون عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت…
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده…
به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود، به وی گفت:
پس چرا عصایت را برعکس گرفته ایی ؟!
پیرمرد آرام متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است !
می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود…
مواظب قضاوت هایمان باشیم…
گرداورنده : آکادمی یوگا مازندران
http://www.yogaacademy.ir