برچسب: داستان آموزنده محبت

  • نقاش خوش فکر

    نقاش خوش فکر

    پادشاهی بود که از یک چشم و یک پا محروم بود.
    روزی پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند نقاشی زیبایی بکشند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟! سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد.
    او پادشاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده!

    آیا ما می توانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؟
    ندیدن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنها می تواند حال ما را خوب و روان مان را آرام کند. این نوع نگرش، مهارتی آموختنی است و با تمرین، در ذهن ما نهادینه می شود.

    منبع: بیتوته

    باز نشر : آکادمی یوگا مازندران

  • آقای گاو

    آقای گاو

    داستان تربیتی که خواندن آن به والدین توصیه می شود.

    در یک مدرسه راهنمایی دخترانه خدمت میکردم و چند سالی بود که مدیر شده بودم.
    قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه بروند.
    در همین هنگا م، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت:
    با خانم… دبیر کلاس دومی ها کار دارم و میخواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤالهایی بکنم.
    از او خواستم خودش را معرفی کند.
    گفت: من “گاو” هستم ! خانم دبیر بنده را میشناسند. بفرمایید گاو، ایشان متوجه میشوند.
    تعجب کردم و موضوع را با خانم دبیر که با نواخته شدن زنگ تفریح، وارد دفتر مدرسه شده بود، در میان گذاشتم.
    یکه خورد و گفت: ممکن است این آقا اختلال رفتار داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من که چیزی نمیفهمم…
    از او خواستم پیش پدر این دانش آموز برود خانم دبیر با اکراه پذیرفت و نزد پدر دانش آموز که در گوشه ای از دفتر نشسته بود، رفت.
    مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد:
    “من گاو هستم!”

    – خواهش میکنم، ولی…
    – شما بنده را به خوبی میشناسید.
    من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر۱۳ ساله ای که شما دیروز در کلاس، او را به همین نام صدا زدید…
    دبیر ما به لکنت افتاد و گفت: آخه، میدونید…
    – بله، ممکن است واقعاً فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق میدهم.
    ولی بهتر بود مشکل انضباطی او را با من نیز در میان میگذاشتید.
    قطعاً من هم میتوانستم اندکی به شما کمک کنم.
    خانم دبیر و پدر دانش آموز مدتی با هم صحبت کردند.
    گفت و شنود آنها طولانی، ولی توأم با صمیمیت و ادب بود.
    آن پدر، در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد و با خداحافظی از همه، مدرسه را ترک کرد.
    وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم.
    در کنار مشخصاتی همچون نشانی و تلفن، روی آن نوشته شده بود:
    دکتر… عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه….. چقدر جای این طرز تفکر و رفتار در فرهنگ امروز ما خالیست.

    پائولو کوئیلو یه متنی داره با این مضمون:
    ما آدما دو تا سبد با خودمون داریم. یکی جلومون آویزونه، یکی رو پشتمون آویزون کردیم.
    نکات مثبت و خوبی هامون رو میندازیم تو سبد جلویی، عیب هامون رو تو سبد پشتی.
    وقتی توی مسیر زندگی داریم راه میریم، فقط دوچیز رو میبینیم :
    خوبیهای خودمون و عیبهای نفر جلویی!!

    آکادمی یوگا مازندران

     

    http://www.yogaacademy.ir/

  • یک داستان زیبا

    یک داستان زیبا

    سالها پیش زمانی که به عنوان داوطلب در بیمارستان مشغول کار بودم، با دختری به نام «لیزا» آشنا شدم که از بیماری نادری رنج می برد.

    ظاهراً تنها شانس بهبودی او، گرفتن خون از برادر هفت ساله اش بود، چرا که آن پسر نیز قبلا آن بیماری را گرفته بود و به طرز معجزه آسایی نجات یافته بود.

    پزشک معالج، وضعیت بیماری لیزا را برای برادر هفت ساله او توضیح داد و سپس از آن پسرک پرسید: آیا برای بهبودی خواهرت حاضری به اون خون اهدا کنی؟

    پسر کوچولو اندکی مکث کرد و از دکتر پرسید: اگه این کار رو بکنم خواهرم زنده می مونه؟

    دکتر جواب داد: بله. وپسرک نفس عمیقی کشید و قبول کرد.

    او را درکنارتخت خواهرش خواباندند ودستگاه انتقال خون رابه بدنش وصل کردند. پسرک به خواهرش نگاه می کرد و لبخند می زد و در حالی که خون از بدنش خارج می شد،
    به دکتر گفت:آیا من به بهشت می رم؟! …
    پسرک با شجاعت خود را آماده مرگ کرده بود،چون فکر می کرد که قرار است تمام خونش را به خواهرش بدهد!

    “زندگی واقعی شما زمانی است که کاری برای کسی انجام دهید که توان جبران محبت شما را نداشته باشد.”

    گرداورنده : آکادمی یوگا مازندران

    http://www.yogaacademy.ir