خانه » بایگانی برچسب : قدرشناسی

بایگانی برچسب : قدرشناسی

چگونه یوگا را شروع کنیم؟

۱. خودتان و شرایط‌تان را بپذیرید یوگا فقط نوعی ورزش نیست. یوگا راهی برای بودن در جهان است. معنی واژه یوگا در زبان سانسکریت «یکپارچه‌سازی و یگانگی» (union) است، یعنی پیوستگی میان تمام جنبه‌های زندگی شما. وقتی در حالتی از یکپارچه‌سازی و یگانگی یا همان یوگا زندگی می‌کنید، هیچ جدایی و فاصله‌ای میان افکار و وضعیت کنونی شما وجود نخواهد داشت؛ یعنی هیچ گله و شکایتی از مشکلات یا اشتیاق و آرزو برای بهبود شرایط نخواهید داشت. ۲. انتظارات خود را رها کنید از لحظه‌ای که قدرشناسی را شروع می‌کنید، حس می‌کنید که انتظارات شما کم‌کم دور می‌شوند و از بین می‌روند.سعی کنید روی اصل چیزی که انجام می‌دهید تمرکز کنید، نه چیزهای فرعی و کم‌اهمیت. شاید می‌خواهید بهترین راه شروع یوگا ازنظر فیزیکی را پیدا کنید، ولی باید بدانید که مهم‌ترین مسئله این است که یوگا را ازنظر ذهنی شروع کنید.اگر ذهنیت درستی پیدا کنید، تمرین‌های یوگا به‌شکلی طبیعی، زیبا و بی‌خطر پیش خواهند رفت و پیشرفت خواهید کرد. ۳. هسته اصلی یوگا را درک کنید یوگا فقط انعطاف‌پذیری بالا یا پیچاندن ماهیچه‌ها و ستون‌فقرات به شکل‌های فانتزی و زیبا نیست. یوگا یعنی تنفس درست، یافتن قدرت درونی با ایجاد آزادی در بدن با وضعیت‌های پایه‌ای یوگا است. واقعا به همین ... ادامه مطلب »

شکرگزاری

یکی از ساده‌ترین و سریع‌ترین راه‌های تبدیل روحیه منفی به مثبت، قدرشناسی و شکرگزاری است. چند چیزی که می‌توانید بخاطر آن خدا را شکر کنید و قدردان باشید عبارتند از: نور خورشید و هوا. سقفی که- بالای سرتان است؛ سلامتی‌تان، یک برنامه تلویزیونی خوب؛ یک فیلم یا آهنگ زیبا. دوستان و خانواده‌تان، همکارانتان و … یک دقیقه امتحان کنید و ببینید چه تاثیر خوبی بر احساستان خواهد داشت. با شکرگزاری و قدرشناسی از دنیای اطرافتان احساس فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کنید و روحیه افرادیکه از آنها قدرشناسی می‌کنید نیز عالی می‌شود. باز نشر : آکادمی یوگا مازندران  http://www.yogaacademy.ir/ ادامه مطلب »

دسته گلی برای مادر

مردی مقابل گل فروشی ایستاد . او می‌خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود. وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می‌کرد . مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می‌کنی؟ دختر گفت: می‌خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا ٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می‌خرم تا آن را به مادرت بدهی . وقتی از گل فروشی خارج می‌شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت . مرد به دختر گفت : می‌خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت : نه، تا قبر مادرم راهی نیست! مرد دیگر نمی‌توانست چیزی بگوید ٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت ٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد! شکسپیر می‌گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می‌آوری ، شاخه ای از آن را همین امروز ... ادامه مطلب »