آکایران :هفته نامه سلامت – دکتر مهدی زارع بهرام آبادی: وابستگی، صفتی است که در دوران کودکی وجود دارد و در این دوران به عنوان یک ناهنجاری یا عارضه تلقی نمی شود ولی این صفت کم کم و با شکل گرفتن شخصیت فرد، شدتش کاهش می یابد تا اینکه فرد به مرور زندگی مستقل پیدا می کند. اما در افراد دچار اختلال شخصیت وابسته، این اتفاق نمی افتد. در ادامه این مبحث،با معیارها و مقتضیات اختلال شخصیت وابسته که یکی از انواع نسبتا رایج اختلال شخصیت در جامعه ماست، آشنا خواهید شد. بنا به گزارش آکاایران : منشا وابستگی آنها چیست؟ منشا وابستگی و شاید بتوان گفت هدف مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته از وابستگی شان برطرف کردن نیازهای عاطفی و جسمی است. مشخصه بارز این افراد نیز نداشتن قدرت تصمیم گیری و اعتماد به نفس پایین است. آنها را از کجا بشناسیم؟ افراد دچار اختلال شخصیت وابسته، اصلا قادر به تصمیم گیری نیستند و این مسوولیت را به فرد دیگر که مراقبت دوران بارداری – وابستگی است، واگذار می کنند. گاهی آنقدر وابسته اند که حتی برای پوشیدن لباس از همسر یا پدر و مادر کمک می گیرند و برای هرکاری به تایید دیگران نیاز دارد. البته تایید گرفتن ... ادامه مطلب »
مسئولیت پذیری کودک
چگونه کودکی مسئولیت پذیر داشته باشیم؟ اگر کاری کنید که فرزندتان براحتی و بدون هیچ تلاشی، از وضعیت سختی که در آن قرار گرفته است خارج شود، مطمئن باشید هیچ کمکی به او نکردهاید و این کار اصلا به نفع او نیست. حتما شما هم مادران زیادی را دیدهاید یا میشناسید که ساعت ۱۰ صبح با عجله خودشان را به مدرسه فرزندشان میرسانند و ناهار، دفتر و کتابی را که او فراموش کرده است با خود به مدرسه میبرند. چرا این مادران برای نجات فرزندشان این کار را انجام میدهند؟ چرا اجازه نمیدهند بچهها ببینند بیمسوولیتی چه نتایجی دارد؟ چرا نمیگذارند کودک شرایطی را تجربه کند که خودش به وجود آورده است؟ اگر یک بار فرزندتان فراموش کرد غذایش را با خود به مدرسه ببرد، بهتر است به جای اینکه سریع غذا را به او برسانید، اجازه دهید شرایط را تجربه کند و ببیند بیمسوولیتی او چقدر دردسرساز میشود. البته مادرها هم باید سعی کنند در این شرایط کمی راحتتر برخورد کنند و طوری نشان دهند که مشخص شود انجام کارهای مربوط به کودک وظیفه آنها نیست. شاید شما هم از اینکه فرزندتان یک روز گرسنه بماند ناراحت شوید، شاید دوست نداشته باشید او را در سختیها تنها بگذارید. اما ... ادامه مطلب »
خاطره ای از آرون گاندی
دکتر آرون گاندی، نوۀ مهاتما گاندی و مؤسّس مؤسّسۀ “ام کی گاندی برای عدم خشونت”، داستان زیر را به عنوان نمونه ای از عدم خشونت والدین در تربیت فرزند بیان میکند: شانزده ساله بودم و با پدر و مادرم در مؤسّسه ای که پدربزرگم در فاصلۀ هجده مایلی دِربِن (Durban)، در افریقای جنوبی، در وسط تأسیسات تولید قند و شکر،تأسیس کرده بود زندگی میکردم. ما آنقدر دور از شهر بودیم که هیچ همسایه ای نداشتیم و من و دو خواهرم همیشه منتظر فرصتی بودیم که برای دیدن دوستان یا رفتن به سینما به شهر برویم. یک روز پدرم از من خواست او را با اتومبیل به شهر ببرم زیرا کنفرانس یک روزه ای قرار بود تشکیل شود و من هم فرصت را غنیمت دانستم. چون عازم شهر بودم، مادرم فهرستی از خوار و بار مورد نیاز را نوشت و به من داد و، چون تمام روز را در شهر بودم، پدرم از من خواست که چند کار دیگر را هم انجام بدهم، از جمله بردن اتومبیل برای سرویس به تعمیرگاه بود. وقتی پدرم را آن روز صبح پیاده کردم، گفت: “ساعت ۵ همین جا منتظرت هستم که با هم به منزل برگردیم.” بعد از آن که شتابان کارها را انجام ... ادامه مطلب »