روزی زنی نزد شیوانا استاد معرفت آمد و به او گفت که همسرش نسبت به او و فرزندانش بیتفاوت شده است و او میترسد که نکند مرد زندگیاش دلش را به دیگری سپرده باشد. شیوانا از زن پرسید: “آیا مرد نگران سلامتی او و بچههایش هست و برایشان غذا و مسکن و امکانات رفاهی را فراهم میکند؟!” زن پاسخ داد: “آری، در رفع نیازهای ما سنگ تمام میگذارد و از هیچ چیز کوتاهی نمیکند!” شیوانا تبسمی کرد و گفت: “پس نگران نباش و با خیال راحت به زندگی خود ادامه بده!” دو ماه بعد دوباره همان زن نزد شیوانا آمد و گفت: “به مرد زندگیاش مشکوک شده است. او بعضی شبها به منزل نمیآید و با ارباب جدیدش که زنی پولدار و بیوه است صمیمی شده است. زن به شیوانا گفت که میترسد مردش را از دست بدهد.” شیوانا از زن خواست تا بیخبر به همراه بچه ها به منزل پدر برود و واکنش همسرش را نزد او گزارش دهد. روز بعد زن نزد شیوانا آمد و گفت شوهرش روز قبل وقتی خسته از سر کار آمده و کسی را در منزل ندیده هراسان و مضطرب همه جا را زیر پا گذاشته تا زن و بچهاش را پیدا کند ... ادامه مطلب »