خانه » بایگانی برچسب : مطالب خوب و مفید

بایگانی برچسب : مطالب خوب و مفید

قدر همدیگرو بدونیم

پیرزن ازصدای خروپف هر شب پیرمرد شکایت داشت، پیرمرد هرگزنمی پذیرفت. شبی پیرزن آن صدا را ضبط کرد که صبح حرفش را ثابت کند . اما صبح پیرمرد دیگر هرگز بیدار نشد و آن صدای ضبط شده لالایی هرشب پیرزن شد … قدر لحظات هر چند سخت کنار هم بودن رو بدانیم . مادر مثل مداد میمونه هر لحظه تراشیده شدن و تموم شدنش رو میبینی. اما پدر مثل خودکاره . شکل ظاهریش تغییر نمیکنه فقط یکدفعه میبینی دیگه نمی نویسه… تا هستند قدرشونو بدونید… آکادمی یوگا مازندران http://www.yogaacademy.ir/ ادامه مطلب »

خوشبختی و حرف های استیو جابز

اگر خوشبختی را برای یک ساعت می خواهید، چرت بزنید. اگر خوشبختی را برای یک روز می خواهید، به پیک نیک بروید. اگر خوشبختی را برای یک هفته می خواهید، به تعطیلات بروید. اگر خوشبختی را برای یک ماه می خواهید، ازدواج کنید. اگر خوشبختی را برای یک سال می خواهید، ثروت به ارث ببرید. اگر خوشبختی را برای یک عمر می خواهید، یاد بگیرید کاری را که انجام می دهید دوست داشته باشید ……… استیو جابز منبع : http://www.atreeart.com باز نشر : آکادمی یوگا مازندران http://www.yogaacademy.ir/ ادامه مطلب »

مولانا – دیوان شمس

ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها زان سوی او چندان وفا، زین سوی تو چندین جفا زان سوی او چندان کرم، زین سو خلاف و بیش و کم زان سوی او چندان نعم، زین سوی تو چندین خطا از بد پشیمان می‌شوی، الله گویان می‌شوی آن دم تو را او می‌کشد، تا وارهاند مر تو را از جرم ترسان می‌شوی، وز چاره پرسان می‌شوی آن لحظه ترساننده را، با خود نمی‌بینی چرا گر چشم تو بربست او، چون مهره‌ای در دست او گاهی بغلطاند چنین، گاهی ببازد در هوا گاهی نهد در طبع تو، سودای سیم و زر و زن گاهی نهد در جان تو، نور خیال مصطفی این سو کشان سوی خوشان، وان سو کشان با ناخوشان یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها چندان دعا کن در نهان، چندان بنال اندر شبان کز گنبد هفت آسمان، در گوش تو آید صدا بانک شعیب و ناله‌اش، وان اشک همچون ژاله‌اش چون شد ز حد از آسمان، آمد سحرگاهش ندا گر مجرمی بخشیدمت، وز جرم آمرزیدمت فردوس خواهی دادمت، خامش رها کن این دعا گفتا نه این خواهم نه آن، دیدار حق خواهم عیان گر هفت بحر آتش شود، من درروم بهر لقا گر رانده آن منظرم، ... ادامه مطلب »

جواب دکتر حسابی

یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم . دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول …. ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند.   گرداورنده :آکادمی یوگا مازندران http://www.yogaacademy.ir/ ادامه مطلب »

رمز قفل

پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید». پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود، آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند. نفر چهارم فقط در گوشه ای نشسته بود. آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه ای نشسته بود و کاری نمی کرد. پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد، باز شد و بیرون رفت! و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند. آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد! که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته. وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته. من ... ادامه مطلب »